شود آنروز که ایران لب گورت ببرد / مرده شورت ببرد
نروی مشت و لگدها که به زورت ببرد /مرده شورت ببرد
شود آنروز که رسم و ره و آیین تو را / مذهب و دین تو را
به دل شعله آتش به حضورت ببرد / مرده شورت ببرد
برسد صبحدمی در گذر از شام عبوس / از پس بانگ خروس
داخل سطل زباله که سپورت ببرد / مرده شورت ببرد
رقص و موسیقی و شادی همه در میهن ما / جای اندوه و عزا
وحشت و دلهره در راه عبورت ببرد / مرده شورت ببرد
مهربانی بدرخشد به شب تار و سیاه / مثل خورشید پگاه
از سر فرش زمین رسم شرورت ببرد / مرده شورت ببرد
درِ هر میکده را رقص کنان باز کنند / ساز و آواز کنند
ملت من به جهنم به سرورت ببرد / مرده شورت ببرد
غرش شب شکن شیر زن ایرانی / در شب توفانی
گیسو افشانده رها باد غرورت ببرد / مرده شورت ببرد
به کجا شیخ پتیاره کجا بگریزی / با همه خونریزی
پشم و ریشت کف میهن به تنورت ببرد / مرده شورت ببرد
خنده مردم غمدیده و دربند و اسیر / بی غل و بی زنجیر
در سراشیبی تاریک قبورت ببرد / /مرده شورت ببرد
مهدی یعقوبی