Saturday, August 3, 2013

من عروسی بکنم یا نکنم




من عروسی قلی جانم بکنم یا نکنم
گفته که خیلی گرانم بکنم یا نکنم
خانه میخواهد و ماشین و النگوی طلا

مهریه ش را نتوانم بکنم یا نکنم
لبش آلو و خودش مثل هلو توی گلو
منم هالوی جهانم بکنم یا نکنم
خواهد از من همه ساله به فرنگش ببرم
بخدا دل نگرانم بکنم یا نکنم
کلعلی 4 زن از بدو تولد دارد
من دو تا را نتوانم بکنم یا نکنم
گفتمش عاشقتم گفت سرت را بخورد
پول اگر داری بمانم بکنم یا نکنم
گفتمش از برم هفتاد حدیث نبوی
گفت که تو اُملی دانم بکنم یا نکنم
زن من گفت که من کافی نیم مشتی نقی
زدمش سیلی گمانم بکنم یا نکنم
گفتمش صیغه شبی چند بگفتا که خفه
کرده رسوای زمانم بکنم یا نکنم
روسری را به برم نیمه شبی وا میکرد
به فلک رفت فغانم بکنم یا نکنم
گاهگاهی بزند سر که کسی نیست برم
به اذان کنج دکانم بکنم یا نکنم

سن او هفده و من شصت و دو ای کاش دری
بخورد تخته ، جوانم بکنم یا نکنم
شکم و زیر شکم را زده ام من صابون
من فلان بن فلانم بکنم یا نکنم

پول و مولم همه را برد و هم اکنون به جهان
روز و شب غاز چرانم بکنم یا نکنم