گفتا که منم رهبر گفتیم همه بع بع
از نطفه پیغمبر گفتیم همه بع بع
گفتا که شبانم من امت همه گوسفندان
گرگی به سر منبر گفتیم همه بع بع
گفتا که در آیینم عقل است و خرد تعطیل
چون قافله ای از خر گفتیم همه بع بع
هر کس که بگوید نه او مفسد فی الارض است
گردن زدنش کیفر گفتیم همه بع بع
در مملکت ایران ما زنده به شمشیریم
با دار و تبر یکسر گفتیم همه بع بع
گریاندن این مردم من معجزه ام باشد
از مسگر و تا زرگر گفتیم همه بع بع
گفتا دو سه تا دلبر گر دور و برم باشد
خندان بزنم ساغر گفتیم همه بع بع
در سفره سر مرغی یا بره بریانی
جان من بدهم آخر گفتیم همه بع بع
گفتا که نگو بع بع یا در پس من مع مع
هی قع قع و هی عرعر گفتیم همه بع بع
گفتا به جهان خبره در امر نکاح هستم
از مادر و تا دختر گفتیم همه بع بع
تا بیضه شکم دارم من مفتخوری کارم
عمامه خون بر سر گفتیم همه بع بع
تا خر به جهان باشد گفتا که منم باشم
آخوند شکم پرور گفتیم همه بع بع
« مهدی یعقوبی »