مملکت در دست مشتی کینه توز
خائن و آدمکش و آتش فروز
هی که وعده پشت وعده شام و روز
آب و برق و گاز مجانی هنوز
پو فی یوز و پفیوز و پوفیوز
گنده گوز و گنده گوز و گنده گوز
نان به روی سفره ها را برده اند
خون مردم را دمادم خورده اند
کودک و پیر و جوان افسرده اند
دست چین و روس را بفشرده اند
ملت بیچاره گشته تیره روز
گنده گوز و گنده گوز و گنده گوز
زن به نزد دینشان پایین تنه
مسلک و آیین شان پایین تنه
نیت ننگینشان پایین تنه
دیده بدبین شان پایین تنه
مغزشان در توی تنبان گشته موز
گنده گوز و گنده گوز و گنده گوز
هی شعار مرگِ این و آن به لب
با همه دنیا که در خشم و غضب
کشت و کشتار خلایق بی سبب
در پی غارت سراسر روز و شب
در همه سوراخشان دشمن نفوذ
گنده گوز و گنده گوز وگنده گوز
خواب و بیداری به فکر جنگ جنگ
خصم آزادی که با تیر و تفنگ
روی پیشانی سراسر داغ ننگ
با همه مردم که در عالم دو رنگ
فال گیر و روضه خوان و پینه دوز
گنده گوز و گنده گوز و گنده گوز
وقت جنگ اما که درجا میزنند
خدعه و تلبیس ما را میزنند
گوشه ای خود را به لالا میزنند
خشتک خود را که بالا میزنند
باجناقی در بغل اندر نعوظ
گنده گوز و گنده گوز و گنده گوز
انتقام سخت شان لاف و گزاف
آخ و اوخ و ناله در زیر لحاف
خنجری چوبین که در توی غلاف
شیره مالی جای عجز و اعتراف
بدتر از هر قوم وحشی خانه سوز
گنده گوز و گنده گوز و گنده گوز
مهدی یعقوبی (هیچ)