Friday, August 30, 2013

بدحجابان مملکت را ای خدا پر کرده اند



سواحل دریا در بابلسر  روز عید فطر امسال

 
بدحجابان مملکت را ای خدا پر کرده اند
نانمان را بر دهان مانند آجر کرده اند
آن یکی گوید مسلمان نیستم ایرانیم
پیرو آیین مستی مذهب انسانیم
کس به مسجد پا نهد گویند او امل شده است
یا که مانند امام جمعه هامان خل شده است
بی حجابی میکند بیداد ای داد و فغان
رفته است اسلام مان بر باد از ایرانیان
زن نمی گردد دگر یک برده جنسی نگا
بی اجازه می رود از خانه بیرون ای خدا
تف کند هر کس که آخوندی ببیند ناگهان
مرده خوارش بنگرد در کوچه ها پیر و جوان
مهر پیشانی من اینجا همه یعنی که ننگ
میخورد فردا خیابان ناگهان تیر تفنگ
جای گریه در عزاداری همه شادی کنند
روز روشن در خاک میهن رقص آزادی کنند
کس به پشمش هم نمیگیرد که حرف شیخکان
ای امان و صد فغان بر باد شد اسلام مان
امر بر معروف کردم گفتمش مرد سوسول
مشت زد بر پوزه ام گفتا که گم مرد فضول
کس نمی ترسد به فردای قیامت ای خدا
گویدم در کوجه هر کس گور بابای شما
خود به چشم خویش دیدم در خیابان ناگهان
بر سر سگ می نهاد عمامه یک زن نغمه خوان
اینهمه شلاقها بر پشت شان کاری نکرد
تا ببینم روی شان گردد که رنگم زرد زرد
توی تنبانم قسم بر جنتی خالی کنم
با شراب هر نیمه شب از غصه ها حالی کنم
وقت آن شد تا فلنگم را ببندم الفرار
روز و شب در خواب بینم رفته ام بالای دار
گوئیا آخر زمان شد مانده ام یک لا قبا
داده اند ایرانیان در عاقبت ما را بگا