Friday, August 18, 2023

آخوند انگلیسی مهدی یعقوبی (هیچ)

 


گفتا بمن که خواهر آخوند انگلیسی

عمامه ای که بر سر آخوند انگلیسی

زل زد به گیسوانم بر چشم و ابروانم

مانند یک چغندر آخوند انگلیسی

تسبیح در دو دستش بر لب دعا که میخواند

آمد کمی جلوتر آخوند انگلیسی

شهوت که تار و پودش لوش و لجن وجودش

پا تا به سر همه شر آخوند انگلیسی

گفتا که خواهر من ای تاج بر سر من

خواهی که تو برادر آخوند انگلیسی 

علامه حوزه ام من نانم که توی روغن

شبها روم به منبر آخوند انگلیسی

خواهم کنم صوابت بر سر نهم حجابت

بر طبق شرع انور آخوند انگلیسی

گفتم برو که مردک آخر مگر فضولی

بس کن دگر که عرعر آخوند انگلیسی

شب پیش باجناقی در نزد جفت و طاقی

گمشو برو که آنور آخوند انگلیسی

یک من شپش به ریشت مکر و ریا که کیشت

عن چهره مثل عنتر آخوند انگلیسی

حیوان بدنهادی در حوزه کون که دادی

جفتک نزن که ای خر آخوند انگلیسی

پا تا به سر ریایی بی شرم و بی حیایی

پوسیده فکر و باور آخوند انگلیسی

گفتا نکن که توهین با آن لبان شیرین

من سیدم هنرور آخوند انگلیسی

خوش فکر و با سوادم در حال اجتهادم

صدها حدیثم از بر آخوند انگلیسی

گفتم شما سزاتان تیر چراغ برق است

ای ظالم ای ستمگر آخوند انگلیسی

ایرانیان به روزی بر گورتان برقصند

با شادی مکرر آخوند انگلیسی

تف باد بر بهشتت گفتار و فکر زشتت

ای از مغول که بدتر آخوند انگلیسی

شهوت همه وجودت تزویر تار و پودت

انگل به خاک کشور آخوند انگلیسی

نفرین به وعده هایت پایین تنه خدایت

ریدم بهت سراسر آخوند انگلیسی

مهدی یعقوبی (هیچ)