Monday, August 15, 2011

مسلمان شدن شیرین بعد از تعزیر و جواب خسرو


شنیدم گشته ای شیرین مسلمان 
شب جمعه بخوانی درس قرآن
روی با مقنعه از خانه بیرون
به خسرو گفته ای همچین و همچون
که باید ختنه گردد طبق احکام 
شود وارد خدا گویان به اسلام
به پیش از آنکه آغوشت بگیرد
برای چشم  زیبایت  بمیرد
بخواند عقد صیغه پیش ملا
به لب آرد پس آز آن نام الله
ننوشد می که می خوردن حرام است
کلام  و گفته  و حرف  امام است
دهد پول دوهفته سکس خود را 
زکات و خمس بیت آیت الله
*
بگفتا خسرو اما در جوابش
به آن قلب در آتش چون کبابش
اگر عشقی که می گویی همین است
چه ننگین در جهان آیین و دین است
بیا  بر گرد از آیین ابلییس 
شده این مملکت بازار تلبیس
به هر چیزی که دست اینان بسایند 
شود گُه عاقبت گر چه طلایند
شنیدم خسرو و شیرین  دوباره
شبی در کهکشانی پر ستاره
می از لبهای هم نوشیده بودند
لباس از رنگ گل پوشیده بودند
پس از آن نغمه ای زیبا سرودند
یکی گشتند  و رقصان پر گشودند